زود برگرد!
نامهی امام علی علیهالسلام را به معاویه میرساند.
به عشقِ اهل بیت، شعرها میسراید.
همراه امام حسین علیهالسلام میشود. از بیراهه، شناسایِ راه کوفه میشود.
:«برای اهلم آذوقه میبرم و به شما می پیوندم.»
:«زود برگرد!»
برگشت.
عصر بود. تنها زیر سم اسبان. خیمه ها سوخته.
گوش دخترکان زخمی. زنان در راه شام به سوی مجلس شراب…
بسامدِ پژواک به جای مانده از ندای هل من ناصر ینصرنی در جای جای هامون کربلا!
و
من به آیینهی دل مینگرم…آه… این منم…طِرِماح!