کتابِ دیده
امام على علیه السلام فرمود: «من اطلق طرفه کثر اسفه؛ هر کس چشم خویش را آزاد گذارد، همیشه اعصابش ناراحت بوده(و به آه و حسرت دایمى گرفتار مى شود)».
و در جاى دیگر فرمود: «من اطلق ناظره اتعب حاضره؛هر کسى چشم را رها کند زندگى فعلى خود را به رنج و ناراحتى گرفتار نموده است.»
و حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: «کم من نظرةٍ اورثت حسرةً طویلةً؛ چه بسیار نگاه ها که حسرت طولانى (و همیشگى) را در پى دارد.»
وقتی تفسیر و شرح این روایات را از نظر می گذرانم همگی صحبت از نگـاهِ حَـرام می کنند.
نکته ای که در این روایات برای من جلب توجّه می کند، مطلق نگـاه کردن است.
مادرم از کودکی یادم داده بود که
دخترم به هر خانه ای وارد شدی به جز اتاقی که در آن هستی چشم نینداز و حتّی به وسایل اتاق هم خیره نشو و دقت نکن.
در خانه ای باز است، درونش را نبین
و بسیاری از غضِّ بصرْها که مادرم در گوشم نجوا می کرد.
که شـاید تو بگویی این ها برای وارد نشدن در حریم دیگران است.
اما شـاید آن قسمت ماجرا هم پُر از گِـره باشد.
که تو هِی ببینی و بخواهی زندگی ات را مثل او کنی. یا دلت بسوزد که دیدی چه خانه ای داشت؛ کاش من هم داشتم! آن وقت تمام هم و غمت چه می شود؟
یا تمام خیالت پر شود از تصاویر بی شمار و جایی برای مفاهیمِ عقلی نمانَد که منتظر است تنزّل پیدا کند و بنشیند در خیال تو و تو آن را با تمام وجود درکش کنی و یک پلّه به خدایت نزدیک تر شوی.♦
مگر مولایم علی جعلت فداه نفرمود: «دل؛ کتـابِ دیده است.»
♦یکی از مهم ترین وظایفِ خیال این است که برای مفاهیم عقلی تصویری بسازد که فرد با آن مأنوس است.
هر چه خیال طاهرتر باشد، رشد عقل بیشتر است؛ چون کمک می کند به درک مفاهیم عقلی؛ ولی اگر پر باشد از تصاویری از عالم پایین تر یعنی دنیا، جایی و مجالی نمی ماند برای تصویرِ مفاهیم عقلی. یا تصاویری به تو ارائه می دهد که چندان مطابق با آن مفهوم ملکوتی نیست.
مثال: قرآن یک مفهومِ مجردِعالی است که از عالم بالا نزول کرده و شده است قرآنی که در دست من و توست. هر چه خیال پاک تر دستیابی به بطن قرآن ممکن تر.