کور دل!
دیدنِ رویِ تو را دیده ی جـانْ بین باید
وین کجـا مرتبه ی چشم جهان بینِ من است
هنگـامه ی بانگِ نمازِ صبح!
هنگـامه ی فرشتگانِ شب و روز!
هنگـامه ی گریه ی او بر جـدّش!
و من نَـه او را می بینم و نَـه می شنوم.
در گوشم نجـوا می شود و وحشت بر قَلبم آوارْ؛
کــه
«وَ مَنْ کَانَ فِی هَٰذِهِ أَعْمَىٰ فَهُوَ فِی الْآخِرَهِ أَعْمَىٰ»