کرامت!
می فرماید صفتِ فرشتگان است؛
«بَلْ عِبَادٌ مُّکْرَمُونَ»؛«كِرَامٍ بَرَرَةٍ» و…
و بعد می خواهد نزدش کریم ترین باشم؛
«…إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ…»
باید فرشته شوم!
فرشته ای که مقابل حیوان است.
عقلی که مقابل غریزه است.
هر شب، حساب از دل می کشم؛ آخر منم صاحب این دل.
پاسبان حرم دل شدهام شب همه شب
تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم
باید دژبانی کنم که مبادا حیوانیت وارد این دل شود.
می گویند ادب از که آموختی؟
به دیده ی عبرت می نگرم حیوانیت را و دوری می کنم از هر آنچه که من را مقابل فرشته بودن، قرار می دهد.
تو فرشته شوی ار جهد کنی از پی آنک
برگ توتست که گشتست به تدریج اطلس