کافر شده ام؟
گفت کشاورز کافر است که دانه می پوشاند. و شب نیز، هر پدیده به زیر چادر سیاهش نَهان می شود. من و گناهانَم! حجابِ شما شد. کافر شده ام؟!
گفت کشاورز کافر است که دانه می پوشاند. و شب نیز، هر پدیده به زیر چادر سیاهش نَهان می شود. من و گناهانَم! حجابِ شما شد. کافر شده ام؟!
«الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا؛ آنها که تلاش هایشان در زندگی دنیا گم (و نابود) شده؛ با این حال، میپندارند کار نیک انجام میدهند!» چه بسیار کارهایی که انجام می دهیم و با آن به قول امروزی ها، حالِ دلمان خوب است؛ لیک ادامه مطلب…
عمر مکلف شدنش به سال نمیرسد. جـانماز یاسی رنگش را کنار جـانمازم پهن میکند. چادر گلدارش را بر سر میاندازد و کنارم میایستد. به قائدهی یک وجـب تا سرِ شـانهام فاصله دارد. قامت میبندد. نمازش با نمازم تمام میشود. بی آنکه سر بچرخاند، دست توی جانمازش میبرد. تسبیح پر از ادامه مطلب…
تمثیل جالبی بود. «می خواهی بروی مسافرت… خب، ماشینت را می بری تعمیرگاه. زیر و بندش را می بینی، موتورش را معاینه می کنی، باد لاستیک هایش را تنظیم می کنی. با خیالی آسوده می زنی به جاده؛ می دانی این را، که توی جاده نمی مانی… از حرکت نمی ادامه مطلب…