یادت می آید؟

یادت می‌آید، پیراهن قرمز رنگت را؟ همان که هم رنگ روسری‌ات بود. هم رنگ گل‌های دامنت. هم رنگ سنگ عقیقِ انگشترت. روی بند تاب می‌خورد. از حیاط که آمدی، در دستانت بود. تا کردی و گذاشتی توی پلاستیک. -«چرا گذاشتیش تو پلاستیک؟» +« دیگه نمی‌پوشمش.» -«خب بدِش به من!» +«می‌خوای ادامه مطلب…