دلم را برایت سرودَم.
همگی عاشقند. عبدی می شناسد عشقش را و عبدی نفَسش در آشفتگیِ این گره ی روح به شماره می افتد. عَبْدِي أَنَا وَ حَقِّي لَكَ مُحِبٌّ فَبِحَقِّي عَلَيْكَ كُنْ لِي مُحِبّاً؛ بنده ی من! سوگند به حق خودم دوستدار تو هستم؛ پس سوگند به حق من برتو، مرا دوست ادامه مطلب…